عصر ایران؛ مهرداد خدیر- بحث دعا در قرآن در جلسات اخیر نشستهای قرائت قلبی دکتر سروش وقتی به آیۀ پایانی سورۀ فرقان رسید جذابتر شد چون از پیچیدهترین و تفسیرپذیرترین آیات است با ظاهری ساده و مفهومی بسیار قابلتأمل: خداوند من به شما اعتنا نمیکند (یا محل نمیگذارد) اگر دعا نکنید... یا حتی با این لحن: نزد پروردگار من منزلتی ندارید و به شما وقعی نمینهد اگر دعا نکنید و خدا را نخوانید....
دکتر سروش با مقایسۀ ترجمههای مختلف سرانجام نظر مرحوم علامۀ طباطبایی را ارجح دانست که نمیگوید اهمیتی نمیدهد اگر دعا نکنید بلکه باید به این صورت خواند: خواندن، شما را نه خواندنِ شما. یعنی اگر او شما را نخواند نه آن که شما او را نخوانید...
بدین ترتیب خواسته مشکل را حل کند تا این تصور پدید نیاید که اعتنا یا توجه خداوند منوط به دعاست و اگر دعا نکنید اهمیتی و ارزشی ندارید.
از سر کنج کاوی سراغ ترجمۀ خانم دکتر طاهرۀ صفارزاده رفتم تا ببینم "خواندنِ شما" ترجمه کرده یا "خواندن، شما را" و دیدم مشکل را به سبک خود حل کرده و به جای دعا گذاشته توبه و استغفار!
بله، در این نوشته می خواهم به مواردی از ترجمۀ خانم صفارزاده اشاره کنم که آشکار و روشن کلمۀ دیگری گذاشته تا در ذهن مخاطب سؤالی برانگیخته نشود و بهانه هم تنها نشستهای قرائت قلبی ( و نه عقلانی بلکه عاطفی و هنری و ادبی) قرآن نیست که چندی است به لطف پیامرسان تلگرام مجال دریافت فراهم آمده و کم از کتاب خواندن نیست و البته در آمار مطالعه منظور نمیشود. بلکه امروز 27 آبان ماه زادروز خانم دکتر صفار زاده است؛ شاعری که میخواست فروغ فرخزاد دیگری شود یا در مسیری بود که میتوانست مانند زهرا رهنورد مطرح شود ولی پا در مسیر قرآن و ترجمه گذاشت منتها نمیتوان به برخی ابتکارات او اشاره نکرد که به شکل واضح و صریح کلمۀ دیگری در ترجمه گذاشته. مثلا کیست که نداند وقتی پرورگار به فرشتگان فرمان می دهد اسجدوا یعنی سجده کنید بر آدم ولی او به جای سجده، تعظیم آورده با این توجیه که در برابر غیر خدا که نباید سجده کرد. منظور تعظیم است!
بی آن که در این زمینه داعیهدار تخصص باشم موارد جالب از این قبیل را به اشتراک میگذارم هر چند اصل قصه را در آخر میآورم که مهم ترین ویژگی ترجمه اوست که با همۀ ترجمه های دیگر متمایز میکند:
1. در آیه 33سورۀ بقره به صراحت آمده به فرشتگان گفتیم به آدم سجده کنید پس همه سجده کردند الا ابلیس که کبر ورزید. در ترجمه ایشان اما چنین آمده: فرمودیم به آدم تعظیم کنید پس همه تعظیم کردند!
"اسجدوا" و "فسجدوا" هر دو به سجده ناظر است. چرا تعظیم؟ توضیح او بامزه است: سجده تنها در محضر خداوند است. پس اینجا تعظیم معنی می دهد!
به عبارت دیگر نعوذ بالله خانم دکتر خیال کرده نیاز به ویراستاری ایشان دارد! سجده است دیگر. ابلیس که با تعظیم مشکل نداشت. با سجده مشکل داشت!
2. سه آیه قبلتر هم خلیفه به معنی "جانشین" را فرماندار ترجمه کرده و توضیح داده: ذات اقدس خداوندی از جانشین در زمین مبراست و باید بگوییم فرماندار! در متن البته آورده حاکمی الهی. آخر آدم رانده شده از بهشت به خاطر گناه چگونه حاکم الهی بوده و مگر دو نفر بیشتر بودند که یکی بر دیگری (حوا) حکومت کند؟!
3. از تعابیر زیبای قرآن به کارگیری لفظ بعث و برانگیختن برای کلاغ است ( فبعث الله غرابا) اما ایشان ترجمه کرده مأموریت داد! لابد با این توجیه که آخر مگر کلاغ هم برانگیخته می شود؟ خوش بختانه در آیه دیگر که امده به زنبور وحی کردیم وحی را همان وحی ترجمه کرده است.
4. آیه مشهور لا اکراه فی الدین که ضرب المثل شده این گونه ترجمه کرده اند: در قبول دین اجبار نیست. آخر کجای آیه کلمۀ "قبول" دارد؟
5. در آیه 114 سوره توبه به طلب آمرزش ابراهیم برای پدرش اشاره شده ولی ایشان ترجیح داده در پاورقی قید کند منظور از پدر عموی ابراهیم است. لابد نگران بوده نتوان نسل را به لحاظ توحید بالاتر امتداد داد و آزر بت پرست را عموی ابراهیم معرفی می کند نه پدر در حالی که در نص قرآن همان پدر آمده.
6. در آیه 24 سوره یوسف آمده آن زن (زلیخا) قصد او کرد و او نیز اگر برهان پروردگار را ندیده بود. درترجمه ایشان به گونه ای آمده که اشتیاق یوسف کمتر نشان داده شود در حالی که جذابیت داستان به این است که اگر را بعدتر بیاورد چرا که تأکید بر "برهان رب " است که مانع شد و همین نشان می دهد پیامبری در حد یوسف نیز از این تمایلات برکنار نبوده منتها برهانی دیده و اشتیاق را فرونشانده و همین قرآن را خواستنی تر خواندنی تر میکند چون با واقعیات انسانی بیگانه نیست.
7. اگر فکر میکنید مته به خشخاش گذاشتهایم این فقره شما را شگفت زده میکند:
در برگردان آیه هشتم سورۀ نحل در پرانتز کلمه "هواپیما" اضافه شده! آیه این است: «و خداوند اسب و قاطر و الاغ را خلق فرمود تا بر آنها سوار شوید و نیز از اسباب تجمل باشند و خودی نشان دهید و خداوند باز هم چیزهای دیگر که شما دربارۀ آنها اطلاعی ندارید خلق میفرماید.»
مترجم محترم اما بعد از چیزهای دیگر «مثل هواپیما» را اضافه کرده است! حال آن که نیاز به توضیح ندارد که هواپیما مصنوع متأخر بشر است نه خلقت الهی و مشخص نیست چرا آن را در یک متن مقدس اضافه کرده است؟
8. در ترجمۀ «مِن شرّ ماخلق» مانند برخی دیگر از مترجمان «از شر آنچه آفرید» نیاورده و «از شر تمام مخلوقات» آورده است.
9. هر چند در ترجمه خانم صفارزاده از پرانتز باز کردن و افزودن کلماتی که در متن آیه نیامده و به سبک مرحوم الهی قمشهای چندان خبری نیست و مثل او ترجمه را با تفسیر نیامیخته اما باز گاه به سبک آن مرحوم برگردانده و فی المثل «وزر» در آیه «و وضعنا عنک وزرک» را در کمانک «وزارت علی علیهالسلام» آورده است. در حالی که خطاب به پیامبر است و منظور از وزر سنگینی بار است: سینهات را گشاده ساختیم و سنگینی بار را برداشتیم یعنی قابل تحمل شد تا کمرت شکسته نشود ( الذی انقض ظهرک).
10.آیه بسیار مشهور و ضربالمثل شده «لقد خلقنا الانسان فی کبد» به این معنی واضح و همه کس فهم که «ما انسان را در رنج آفریدیم» به این صورت برگردانده شده: «ما انسان را در فضا – وسط زمین و آسمان- آفریدیم» در توضیح هم نوشته: چه دلیلی دارد که خداوند بنده را در رنج آفریده باشد؟ این در حالی است که مفهوم رنج چه در ادیان ابراهیمی و چه ادیان غیر الهی شرقی از مفاهیم کلیدی است. ( در مقابل لذت طلبی در دنیای مدرن).
11. در ترجمۀ آیۀ «ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاک گردانید و بر تمام زنان عالم برتری داد» تعبیر «این عصر» را در کمانک اضافه کرده تا با باورهای شیعی سازگارتر باشد.
12. برای آن که بدانیم خانم صفار زاده چقدر هوای زنان را داشته ترجمۀ آیه بسیار مشهور 34 سورۀ نسا هم قابل توجه است که به ضربالمثل هم بدل شده و برای فارسی زبانان نیز قابلفهم است: «الرّجال قوّامون علیالنساء». در این که "قوامون" به "سرپرست" ترجمه شود یا "تکیهگاه" یا تعابیر دیگر نظرات مختلفی وجود دارد ولی خانم صفارزاده شاید یگانه مترجمی باشد که قوامون را به «پیشکار» هم ترجمه کرده و آورده است: "مردان، سرپرست و پیشکار زناناند".
13. کلمه «عصر» در سوره «العصر» را ترجمه نکرده و برای والعصر نوشته: سوگند به عصر و در پاورقی توضیح داده: عصر ظهور پیامبر و عصر ظهور امام زمان. کار مترجم اما برگرداندن به زبان مقصد است و عصر به گواه هم خانواده های آن در قرآن قابل ترجمه به «فشرده شده» یا «افشره» است و عصاره هم از عصر ساخته شده و اطلاق عصر به زمان تنگ نزدیک غروب به سبب فشردگی است. ( سوره نبأ: آیه 14/ معصرات به معنی فشرده) همچنین آیه 49 سوره یوسف: یعصرون به معنی افشردنی.
14. مترجم در آیه بعد افعال «امنوا» و «عملوا» و » تواصوا» را به ماضی ترجمه نکرده و توضیح داده: به فعل ماضی مقید نشد تا جنبه عام و آینده حفظ شود.
15.آیه دوم سوره فتح به جای آن که ذنب را به معنی گناه ترجمه کند آورده است: اشتباهات گذشته تو ( خطاب به پیامبر) را میبخشد و توضیح داده: چون ذنب به معنی گناه است و پیامبر از گناه مبراست شایسته دیدم معادل ذنب را اشتباه قرار دهم. در سوره غافر آیه 55 اما ذنب را تقصیر ترجمه کرده است: برای تقصیرت طلب استغفار کن. اما وقتی کافران سخن میگویند به گناه برگردانده است: سوره غافر، آیه 11: ما معترف به گناهان خود هستیم و مهم تر از همه آیه سوم: غافرالذنب که آمرزنده گناه ترجمه شده.
16. از ترجمه مستقیم برخی کلمات مشخص پرهیز کرده و به جای یک واژه عبارتی را آورده. آیه 5 سوره مومنون بدون ضمیر و حرف اضافه 4 کلمه دارد: والذین هم لفروجهم حافظون. برگردان آن میشود: کسانی که شرمگاه خود را حفظ میکنند. نهایت این که بگوییم کسانی که پاکدامنی پیشه میکنند اما خانم صفارزاده آورده است: کسانی که بر خواستهای غریزی خود مسلط اند و از داشتن رابطه جنسی ...
17. در آیه مشهور و ضرب المثل شده « و مکروا و مکرالله والله خیر الماکرین» ( آل عمران: 54) مکر را دو گونه معنی کرده اگر از جانب دیگران باشد مکر است اما مکر را به الله نسبت نمی دهد و اینجا به جای مکر تمهید آورده. در حالی که در قرآن مکر آمده نه تمهید. در تفسیر می توان گفت این مکر یعنی تمهید ولی در ترجمه نمی توان در یک جمله مکر اول را مکر ترجمه کرد و در واقع ترجمه نکرد و دومی و سومی را تمهید: مکر ورزیدند و خداوند در مقابله با آنها تمهیدی به میان آورد و خداوند تمهیدگر بی همتاست. در آیه 28 سوره یوسف اما کید زنان به مکر زنان ترجمه شده و باز خانم دکتر هوای زنان را داشته. چون وقتی خدا هم مکر می ورزد ترجیح داده کید را به مکر برگرداند. در آیه 34 نیز چون باز بحث زنان مطرح است به جای کید مکر آمده.
18. در آیه مشهور «زنان کشتزار شمایند»- سوره بقره آیه 223- باز مترجم نگران سوء برداشت است. در حالی که کار او این است که کلمه عربی را به فارسی برگرداند. نساؤکم حرث. خانم صفارزاده اما ترجیح داده «به مثابه» را هم اضافه کند. حال آن که اصل "به مثابه" ندارد.
در مجموع حس می شود هر جا خانم دکتر صفار زاده نگران سوء برداشت بوده کمی دخالت کرده است. با این حال همچنان ترجمه او را میتوان از حیث چیرگی بر زبان فارسی ممتاز دانست و کاش تفسیر و توضیح را به دیگران وامیگذاشت. با این حال جا دارد به سه مورد که شجاعانه با دیگر ترجمه ها متفاوت است نیز اشاره شود:
در سورۀ نحل و در برگردان آیه مشهور 67 «نوشیدنی سُکرآور» را آورده و مثل مترجمان دیگر نگران سوء برداشت از واژۀ «سَکَراً» نبوده است.همچنین مفسران شیعی دربارۀ کلمۀ «هارون» یا «هرون» و توصیف مریم به عنوان «خواهر هارون» اختلاف نظر دارند چراکه هارون برادر موسی علیهالسلام در هزار سال قبل بوده و حضرت مریم نمیتوانسته واقعا خواهر هارون باشد و مفسرین تمثیل دانستهاند (آیۀ 27 سوره مریم). خانم صفار زاده اما به این بحث ورود نکرده و پرانتز و کمانک نگشوده است.
مهم ترین اما امتناع او از ترجمۀ "الرحمن" است که آن را اسم خاص می داند نه صفت و به همین خاطر در سوره «مریم» واژۀ «الرحمن» را مانند دیگر مترجمان به خداوند رحمان ترجمه نمیکند بلکه خود "الرحمن" را میآورد. بدین ترتیب وقتی راوی سوم شخص است از پروردگار به عنوان «رب» یاد میشود و هنگامی که مریم، خطاب قرار میدهد «الرحمن» و نوبت به عیسی که میرسد «الله» به کار میرود. در ترجمۀ "بسماللهالرحمنالرحیم" البته «الرحمن» را در کنار «الله» و به عنوان اسم خاص نمیآورد و در مجموع الرحمن نزد او مرادف الله است نه آن که صفت الله باشد و شاید با همین "الرحمن" مشکل اشاره شده در آغاز هم حل شود چون در واکنش به این پرسش است که الرحمن دیگر کیست گفته شده برای او مهم نیست و اعتنا نمی کند اگر او را نخوانید.